از سرگردنه تا دانشگاه آزاد، کدامیک خطرناکتر است؟
چهارشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ق.ظ
یکی از آنها رو کرد به رئیس دزدها و گفت: میبینید که ما چیزی نداریم. رهایمان کنید تا پای پیاده برویم و به شهر خودمان برسیم. دزدها نگاهی به سراپای آنها انداختند. وقتی دیدند واقعاً چیزی ندارند، گفتند: «ای بخشکی شانس!» و آنها را رها کردند. کم مانده بود که دو مرد مسافر بهخوبی و خوشی به راهشان ادامه دهند که یکی از دزدها گفت: مال و مرکب ندارند، لباس که دارند!
لباس یکی از مسافران نو بود و لباس یکی از آنها کهنه. هر چه آن دو به دزدها التماس کردند که لباسشان را نگیرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت کردند و گفتند: حالا به هرکجا میخواهید، بروید. مسافری که لباسش کهنه بود، رو کرد به دزدها و گفت: این انصاف نیست که هم لباس نو و باارزش دوستم را از تنش درآورید، هم لباس کهنه و بیارزش مرا.
رئیس دزدها به شوخی گفت: عیبی ندارد. برای اینکه از هر دو نفر شما بهطور مساوی دزدیده باشیم، وقتی به شهرتان رسیدید، آنکه لباسش تازه بوده، پول یک نصف لباس نو را از آنکه لباسش کهنه و بیارزش بوده، بگیرد مسافران لخت و بیلباس راه افتادند. درراه، آنکه لباس نو و باارزش خود را ازدستداده بود، رو کرد به دوستش و گفت: وقتی به شهرمان رسیدیم، تو باید نصف پول یکدست لباس را به من بدهی.
آنکه لباس کهنهاش را ازدستداده بود، گفت: من آن حرف را زدم تا شاید دزدها دلشان بسوزد و لباسمان را پس بدهند. دوستش گفت: نه اینطور نمیشود چیزی که تو ازدستدادهای ارزشی نداشته و چیزی که از من دزدیدهشده باارزش بوده. لباس من صد تومان میارزیده و لباس تو هیچی. تو باید حتماً پنجاه تومان به من بدهی تا هر دو بهاندازهی مساوی ضرر کرده باشیم.
دوستش حرف او را قبول نکرد. بگومگوی آنها ادامه پیدا کرد و بالا گرفت تا هر دو بیلباس به شهرشان رسیدند و یکراست رفتند پیش قاضی و آنچه را بر سرشان آمده بود تعریف کردند. قاضی، نفری پنجاه تومان از آنها گرفت و گفت: من وقت ندارم، بروید پیش معاونم. آن دو نفر رفتند پیش معاون قاضی معاون قاضی نشست و باحوصله به حرفهای آن دو نفر گوش داد. بعد، دستی به موهای سفیدش کشید و گفت: اول باید نفری صد تومان به من بدهید تا بعدازآن بگویم حق با کد امتان است.
مسافران بیچاره، سروصدایشان بلند شد که: آخر این چه نوع عدل ودادی است که بدون پول دادن کاری پیش نمیرود؟ بعد هم گفتند: بابا! ما اصلاً قضاوت ورای قاضی را نخواستیم. خودمان یکجور باهم کنار میآییم. و غرغرکنان سرشان را انداختند پایین که از پیش معاون قاضی بروند؛ اما معاون قاضی، مأمورش را صدا کرد و گفت: اینها وقت مرا گرفتهاند و همینطور میخواهند بروند. تا هرکدام صدتومانی را که گفتهام ندادهاند، نباید بروند ببریدشان زندان.
مسافرها گفتند: «صد رحمت به دزدهای سرگردنه، اینجا که از پیچوخمهای گردنه خطرناکتر است.» و دستبسته به زندان رفتند.
---------------------------
شرایط امروز دانشگاه آزاد نیز بی شباهت به آنچه ذکر شد نیست دانشجویان دانشگاه که به سبب ضعف مدیریت مسئولانی همچون حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی که شرایط برای حضور آنها در دانشگاههای دولتی و یا با هزینههای معقول فراهم نشده است مجبورند به دانشگاهی تحت عنوان دانشگاه آزاد و با پس وند اسلامی مراجعه کنند. دانشگاه آزاد را هاشمی رفسنجانی در حالی بنیان نهاد که وعده داد شرایطی شبیه به حوزه علمیه داشته باشد.
یعنی ازلحاظ علمی در شرایط خوبی باشد هزینهها به حداقل برسد و ازنظر فرهنگی نیز چیزی از حوزه کم نداشته باشد اما باگذشت سالهای متمادی از مدیریت او بر این دانشگاه میبینیم کشور به وجود چندین حوزه علمیه آنچنانکه باید بازهم نتوانست صدمات فرهنگی دانشگاه آزاد به کشور را از بین ببرد و شاید اگرچند ده حوزه علمیه دیگر جهت از بین بردن این صدمات به وجود بیایند بازهم قادر به از بین بردن آن نباشند.
ازلحاظ علمی نیز دانشجویان این دانشگاه باید با حداقل امکانات آموزشی مواجه باشند تا آنجا که حتی سطح علمی این دانشجویان توسط اساتید خود این دانشگاه به سخره گرفته میشود. و همه اینها در حالی است که هزینه تحصیل در این دانشگاه سرسامآور است.
یکی از اصلیترین شباهت این دانشگاه به مثالی که ذکر شد قوانین این دانشگاه است که بر اساس آن دانشجویان حتی برای تحصیل نکردن در این دانشگاه نیز باید شهریه بپردازند! دانشجویان که به هر علتی در این دانشگاه ثبتنام کرده باشند همچون فردی که جرمی نابخشودنی مرتکب شده باشد هیچ راهی برای خلاصی از آن نمییابد.
دانشجویان اگر بخواهند مرخصی بروند به ازای ترمی که به دانشگاه نمیآیند باید شهریه بپردازند چنانچه به هر علتی در دانشگاهی که همیشه اعلام میشود چندین صندلی آن خالی مانده است دیر ثبتنام کنند باید به ازای ترمهای که حتی از درب جلوی دانشگاه عبور هم نکردهاند شهریه بپردازند. قوانین این دانشگاه کاملاً محکم پیریزی شده است یعنی اگر این دانشجو قصد فرار داشته باشد و دیگر از آن شهر و استان محل دانشگاه فرار کند بازهم پی گرد قانونی خواهد داشت و موظف است شهریه پرداخت کند.
شاید بسیاری به آنچه ذکر شد بخندند و گمان کنند اغراق بوده است اما هر آنچه ذکر شد عین حقیقت است و دانشجویان این دانشگاه بهخوبی به آن آگاهی دارند و همچنین میدانند این تنها بخشی از قوانین است که اینچنین دانشجویان را محکومبه شهریههای گزاف میکند.
بااینهمه دکتر میرزاده بهعنوان شخصی که اکنون وظیفه ریاست این دانشگاه را به عهده دارد بازهم از افزایش شهریه دانشجویان فعلی وجدید الورود به این دانشگاه خبر دارد.
وی گفته است دانشجویان جدیدالورودی که از مهرماه امسال به جمع دانشجویان دانشگاه آزاد میپیوندند نسبت به سال گذشته باید 15 درصد شهریه ثابت و متغیر بیشتر پرداخت کنند. وی همچنین از افزایش 15 درصدی شهریه متغیر دانشجویان فعلی این دانشگاه خبر داد است.
و این افزایش سرسامآور شهریهها در شرایطی انجام میگیرد که دانشجویان شاهد آن هستند که شهریههای آنان هزینه تبلیغات مسئولین آن شده است و یا حتی بسیاری از مجری مین سیاسی به دریافت حقوق و بودجه از این دانشگاه برای فتنهانگیزی در کشور اعتراف کردهاند. اینجاست که دانشجویان به یاد ضربالمثلی که ذکر شد میافتند و میگویند صد رحمت به دزد سرگردنه.
لباس یکی از مسافران نو بود و لباس یکی از آنها کهنه. هر چه آن دو به دزدها التماس کردند که لباسشان را نگیرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت کردند و گفتند: حالا به هرکجا میخواهید، بروید. مسافری که لباسش کهنه بود، رو کرد به دزدها و گفت: این انصاف نیست که هم لباس نو و باارزش دوستم را از تنش درآورید، هم لباس کهنه و بیارزش مرا.
رئیس دزدها به شوخی گفت: عیبی ندارد. برای اینکه از هر دو نفر شما بهطور مساوی دزدیده باشیم، وقتی به شهرتان رسیدید، آنکه لباسش تازه بوده، پول یک نصف لباس نو را از آنکه لباسش کهنه و بیارزش بوده، بگیرد مسافران لخت و بیلباس راه افتادند. درراه، آنکه لباس نو و باارزش خود را ازدستداده بود، رو کرد به دوستش و گفت: وقتی به شهرمان رسیدیم، تو باید نصف پول یکدست لباس را به من بدهی.
آنکه لباس کهنهاش را ازدستداده بود، گفت: من آن حرف را زدم تا شاید دزدها دلشان بسوزد و لباسمان را پس بدهند. دوستش گفت: نه اینطور نمیشود چیزی که تو ازدستدادهای ارزشی نداشته و چیزی که از من دزدیدهشده باارزش بوده. لباس من صد تومان میارزیده و لباس تو هیچی. تو باید حتماً پنجاه تومان به من بدهی تا هر دو بهاندازهی مساوی ضرر کرده باشیم.
دوستش حرف او را قبول نکرد. بگومگوی آنها ادامه پیدا کرد و بالا گرفت تا هر دو بیلباس به شهرشان رسیدند و یکراست رفتند پیش قاضی و آنچه را بر سرشان آمده بود تعریف کردند. قاضی، نفری پنجاه تومان از آنها گرفت و گفت: من وقت ندارم، بروید پیش معاونم. آن دو نفر رفتند پیش معاون قاضی معاون قاضی نشست و باحوصله به حرفهای آن دو نفر گوش داد. بعد، دستی به موهای سفیدش کشید و گفت: اول باید نفری صد تومان به من بدهید تا بعدازآن بگویم حق با کد امتان است.
مسافران بیچاره، سروصدایشان بلند شد که: آخر این چه نوع عدل ودادی است که بدون پول دادن کاری پیش نمیرود؟ بعد هم گفتند: بابا! ما اصلاً قضاوت ورای قاضی را نخواستیم. خودمان یکجور باهم کنار میآییم. و غرغرکنان سرشان را انداختند پایین که از پیش معاون قاضی بروند؛ اما معاون قاضی، مأمورش را صدا کرد و گفت: اینها وقت مرا گرفتهاند و همینطور میخواهند بروند. تا هرکدام صدتومانی را که گفتهام ندادهاند، نباید بروند ببریدشان زندان.
مسافرها گفتند: «صد رحمت به دزدهای سرگردنه، اینجا که از پیچوخمهای گردنه خطرناکتر است.» و دستبسته به زندان رفتند.
---------------------------
شرایط امروز دانشگاه آزاد نیز بی شباهت به آنچه ذکر شد نیست دانشجویان دانشگاه که به سبب ضعف مدیریت مسئولانی همچون حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی که شرایط برای حضور آنها در دانشگاههای دولتی و یا با هزینههای معقول فراهم نشده است مجبورند به دانشگاهی تحت عنوان دانشگاه آزاد و با پس وند اسلامی مراجعه کنند. دانشگاه آزاد را هاشمی رفسنجانی در حالی بنیان نهاد که وعده داد شرایطی شبیه به حوزه علمیه داشته باشد.
یعنی ازلحاظ علمی در شرایط خوبی باشد هزینهها به حداقل برسد و ازنظر فرهنگی نیز چیزی از حوزه کم نداشته باشد اما باگذشت سالهای متمادی از مدیریت او بر این دانشگاه میبینیم کشور به وجود چندین حوزه علمیه آنچنانکه باید بازهم نتوانست صدمات فرهنگی دانشگاه آزاد به کشور را از بین ببرد و شاید اگرچند ده حوزه علمیه دیگر جهت از بین بردن این صدمات به وجود بیایند بازهم قادر به از بین بردن آن نباشند.
ازلحاظ علمی نیز دانشجویان این دانشگاه باید با حداقل امکانات آموزشی مواجه باشند تا آنجا که حتی سطح علمی این دانشجویان توسط اساتید خود این دانشگاه به سخره گرفته میشود. و همه اینها در حالی است که هزینه تحصیل در این دانشگاه سرسامآور است.
یکی از اصلیترین شباهت این دانشگاه به مثالی که ذکر شد قوانین این دانشگاه است که بر اساس آن دانشجویان حتی برای تحصیل نکردن در این دانشگاه نیز باید شهریه بپردازند! دانشجویان که به هر علتی در این دانشگاه ثبتنام کرده باشند همچون فردی که جرمی نابخشودنی مرتکب شده باشد هیچ راهی برای خلاصی از آن نمییابد.
دانشجویان اگر بخواهند مرخصی بروند به ازای ترمی که به دانشگاه نمیآیند باید شهریه بپردازند چنانچه به هر علتی در دانشگاهی که همیشه اعلام میشود چندین صندلی آن خالی مانده است دیر ثبتنام کنند باید به ازای ترمهای که حتی از درب جلوی دانشگاه عبور هم نکردهاند شهریه بپردازند. قوانین این دانشگاه کاملاً محکم پیریزی شده است یعنی اگر این دانشجو قصد فرار داشته باشد و دیگر از آن شهر و استان محل دانشگاه فرار کند بازهم پی گرد قانونی خواهد داشت و موظف است شهریه پرداخت کند.
شاید بسیاری به آنچه ذکر شد بخندند و گمان کنند اغراق بوده است اما هر آنچه ذکر شد عین حقیقت است و دانشجویان این دانشگاه بهخوبی به آن آگاهی دارند و همچنین میدانند این تنها بخشی از قوانین است که اینچنین دانشجویان را محکومبه شهریههای گزاف میکند.
بااینهمه دکتر میرزاده بهعنوان شخصی که اکنون وظیفه ریاست این دانشگاه را به عهده دارد بازهم از افزایش شهریه دانشجویان فعلی وجدید الورود به این دانشگاه خبر دارد.
وی گفته است دانشجویان جدیدالورودی که از مهرماه امسال به جمع دانشجویان دانشگاه آزاد میپیوندند نسبت به سال گذشته باید 15 درصد شهریه ثابت و متغیر بیشتر پرداخت کنند. وی همچنین از افزایش 15 درصدی شهریه متغیر دانشجویان فعلی این دانشگاه خبر داد است.
و این افزایش سرسامآور شهریهها در شرایطی انجام میگیرد که دانشجویان شاهد آن هستند که شهریههای آنان هزینه تبلیغات مسئولین آن شده است و یا حتی بسیاری از مجری مین سیاسی به دریافت حقوق و بودجه از این دانشگاه برای فتنهانگیزی در کشور اعتراف کردهاند. اینجاست که دانشجویان به یاد ضربالمثلی که ذکر شد میافتند و میگویند صد رحمت به دزد سرگردنه.
منبع:سازمان بسیج دانشجویی
۹۴/۰۴/۲۴